عمرسعد هم بخشیده می شد
وقتی که عصرعاشورا گریست.
اگر به فرمانت بودم
چه می کردی؟
گفتم:کدام راه؟
بی راهه است برگرد...
می گفت گل هم گلهای قدیم.
بی راهه رفتن عشق است
سقف خانه را ببین اعدام دسته جمعی چراغ ها...
صدای ناخوش کلاغ ارمغانش آزادی