تا پا به میدان گذاشتی

ملائک بی قرار

خود را رساندند

به حسین

"تو را به خودت قسم

اذن جنگ بده مولا

طاقت نداریم ببینیم

تا شبه پیغمبر را بکشند"

و حضرت با سکوتی و لبخندی و

یک اقیانوس آرامش فرمود

"می خواهم او را

کشته ببینم

برای خدا...

دست از سرش

بردارید..."