بت ها را دعوت کرد
به دین خدا
جز آنکه پذیرفت
مابقی را شکست!
بت بزرگ پیش خود گفت
"باید جبران کنم گذشته را"
پس بلند صدا زد
"تبر را بر دوش من بگذار
برو تا نیامده اند
برو ابراهیم...!"
۱۷ بهمن ۹۱ ، ۱۴:۰۶
۱۲
۰
عین لام
مرا استفتاء کن از دلت...
حکم شرعی این رابطه را
عشق صادر می کند!
۱۷ بهمن ۹۱ ، ۰۱:۲۲
۸
۰
عین لام
جدایی ما
از اینجا شروع شد
که مرا برعکس پوشیدی...
مثل این پیراهنت...!
۱۷ بهمن ۹۱ ، ۰۱:۱۳
۵
۰
عین لام
فرات هم نیت کرده بود
برای حسین همان کند
که نیل برای موسی...
اما راز او بر ملا می شود
و کوفیان زندانی اش می کنند
عباس برای همین
راهی فرات شد
برای آزادی اش...!
۱۶ بهمن ۹۱ ، ۲۳:۴۷
۱۱
۰
عین لام
با عمرسعد رفتن کربلا
تا به حسین ملحق شوند!
پس گاهی هدف وسیله را توجیه میکند!!
۱۶ بهمن ۹۱ ، ۲۳:۴۴
۹
۰
عین لام
مجروح جنگی من!
گوش و چشم و دل
پر شد از ساچمه و
ترکش گناه...!
رفت کنار ماسک تقوا و بعد
شیمیایی شهوت و
گازخردل هوس!
۱۶ بهمن ۹۱ ، ۲۳:۳۱
۸
۱
عین لام
قرآن خاکی بر طاقچه...
یاد آن روزها افتاد
که بر نیزه ها بود....!
۱۶ بهمن ۹۱ ، ۱۳:۵۷
۱۲
۰
عین لام
وقتی قانع شدند به نقص
کمال را کشتند!
پی نوشت:
کوفی شدن آسان است!
مثل هر روز ما...
۱۶ بهمن ۹۱ ، ۱۳:۵۴
۷
۰
عین لام
گفتند "وقتش شده
درسی درست و حسابی
بدهیم خدا را..."
و چنین شد کشته
سیدالشهدا...!
۱۶ بهمن ۹۱ ، ۱۳:۳۷
۱۰
۰
عین لام
پیش تو
مثل کوفه ام نه؟!
از بدبینی ات به اینها رسیده ام!
۱۶ بهمن ۹۱ ، ۱۳:۱۳
۶
۱
عین لام