روضه تو
امتحان ایمان است
و اشک
نمره بیست
این آزمون!
خدایا
تو مرا فتح کن
قول میدهم
آوینی ات شوم و
راوی روایت فتح ات!
بی ربط هم نیست زیاد:
صبح/اتوبوس/هیات/حرکت
ظهر/طلاییه/روضه/مادر
عجیب ادمها
بعد اشک
بین روضه ها
زیبا و دوست داشتنی می شوند.
جای عمل زیبایی
اهل روضه ها
نمی شوید?
باید زودتر رفت و
هیئت را آب و جارو زد
مادرش شبهای جمعه
بعدشش گوشه
مهمان روضه هاست
خدا درِ بهشت را محو کند نبینی اش
مباد باز در دلت زنده شود هراس ها
تو درد و روضه نیستی، تو راز آفرینشی
تو را زدند کافران پرت شود حواس ها
کاظم بهمنی
شش ماهه
دستان حسین را گرفت و
با خودش برد وسط معرکه
تا سیراب کند بابا را...
و او را زدند
فقط به جرم سقایی
مثل عمو عباسش...!