عین لام

کوتاه نوشته هایی به کوتاهی عمر..

ناجور

بس جورش را کشیدیم...

آدم ناجوری از آب در امد.

۱۴ تیر ۹۱ ، ۱۹:۳۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین لام

چراغانی

خیابانها را چراغانی

و دل را لجن مالی کردیم برایت

و طلبکارانه گفتیم

"چرا نمی آیی؟"

پی نوشت:

به مناسبت نیمه شعبان


۱۴ تیر ۹۱ ، ۱۹:۱۵ ۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
عین لام

فرق کوچکی و بزرگی ات

کوچکتر که بودی

تا  شکست می خوردی

بازی را بهم می ریختی!!

و حالا که  بزرگ تر شده ایی

خودت بهم می ریزی

از شکست ها!!

۱۴ تیر ۹۱ ، ۱۹:۰۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین لام

اتاق!

این اتاق ها

یعنی هرکس برای خودش...

یعنی گور پدر دیگران

زیریک سقف هستیم

اما جدا از هم!

اینجا بیشتر شبیه هتل است

تا خانه!!

کعبه را ببین چه با صفا و صمیمی

یک خانه ی بی اتاق، شده خانه ی خدا...

۱۴ تیر ۹۱ ، ۱۹:۰۲ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین لام

دستان عباس

عباس کربلا با تو دست می دهد

و تو آنقدر محو زیبایی دستانش می شوی...

که آنها را برای خودت بر می داری خدا جان...

۱۴ تیر ۹۱ ، ۱۵:۵۹ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین لام

به مناسبت نیمه شعبان

آغاز اسلام با محمد

و پایانش با مهدی است

 مشتاقِ این پایان خوش است

حتی خــدا

۱۴ تیر ۹۱ ، ۰۹:۴۴ ۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
عین لام

زینب و حسین

خواهرم

خدا حسین را برای من

و زینب را برای تو آفرید!!

۱۴ تیر ۹۱ ، ۰۰:۳۵ ۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عین لام

قضاوت !

بعد از اجرای حکم بود

 که تازه نگاهی به پرونده ام انداخت...

خدایا این "زودقضاوت کردن" را

بُکش که ما را کُشت!

۱۴ تیر ۹۱ ، ۰۰:۳۲ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین لام

به دنبال خدا

دوساعتی می شد

داشت خدایش  را برایم

ثابت می کرد!

ماژیک بیچاره هم

به "اَتهِ مَتّهِ "کردن افتاده بود!!

گفتم "بی ادبی نباشد

اما دنبال خدایی میگردم

که بی مقدمه اثبات شود

نه با این همه صغری و کبری!"

۱۳ تیر ۹۱ ، ۲۳:۲۶ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عین لام

جلسه قران

اصرار داشتم او هم در جلسه

قران بخواند

"بخوان

لااقل یک آیه

این همه راه آمده ایی

حیف است"

کسی در گوشم گفت

دخترک کرولال است!

۱۳ تیر ۹۱ ، ۲۰:۵۳ ۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین لام