آنان که دیر رسیدند و چیزی گیرشان نیامد
برای خنک شدنِ دلشان
به آتش کشیدن خیمه گاه را
کوفیان را می بینی؟
چگونه دارند می دوند؟!
سواره ها ،پیاده ها را زیر می گیرند
همه همدیگر را هل می دهند و
زمین می زنند
تا زودتر از دیگران به خیمه ها برسند
30 هزار سربازی که شرم دارند
بی غنیمت به خانه هایشان باز گردند...
غوغایی است عجیب...
به یادت بودن زوری است نماز...
و باز هرچه زور می زنیم
به یادت باشیم
نمی شود...
آتش جهنم به احترامش خاموش شد...
از همان روز
اهل دوزخ هم
عاشق حسین شدند...
سند زندۀ این ادعا
خودم هستم!!
منبع:
اعیان الشّیعة : ج 1، ص 562 - 510،
بحارالا نوار:، ج 43، ص 240 و 243.
بدجور کشتنش...
برای همین
آخرین عشقش را
از دیدگان ما
پنهان کرد
آن روز بارانی
من و تو
آنقدر بهم نزدیک...
چه خوش خیال
منِ ساده!
نمی دانستم زیر چتر آمده ای
نه پیش من!!
خوابهایی که در بیداری می بینم:
.............
کلاغها سنتی می خوانند و بلبلها رپ!
کبوترها زاغ سیاه همسایه را چوب می زنند!!!
خروسی که گردنش را شش تیغ کرده
و با ساک nike اش باشگاه بدنسازی می رود!!
مرغ هایش برای جوجه اردک زشت اس I Love You می فرستند...
در جشن فارغ التحصیلی گنجشکها،
گربه های فراری و مشروب سرو می شود
طاووس کچلی که سیگار از دهانش نمی افتد
و روی بازویش خالکوبی کرده "رفیق بی کلک مادر" !!
هرشب با لاشخوری می خوابد...
مرغ عشقی درخواست طلاق داده
و برای چندین بار "سقط تخم" کرده است
تا مبادا اندامش بهم بخورد!!
.....................
خوابهای پریشانی است نه؟!
امام صادق از نوه اش معصومه خبر می داد...