صبح یزیدی بود
ظهر حسینی شد
راه را برایمان باز کرد "حر"
برای یاری حسین
علی اکبر شده بود محمد
عباس،علی
قاسم، حسن
رقیه،زینب
زینب، فاطمه
و علی اصغر گفت
با زبان بی زبانی
"من هم محسن"
و حسین فقط حسین بود
و حسین هم ماند برای همیشه...
و خدا خواست حسین شود
و شاید هم شد نمی دانم
با خود خداست!
خدایا
من می خوابم
دم غروب که خواستی همه را ببخشی
مرا فراموش نکن
ممنون می شوم
از همین جا می بوسمت...
امروز خدا را شکر میکردم
که دولت بازوی نظامی ندارد
و الا تا حالا برای نجات جوانفکر
و اجرای عدالت انسانی
به" اوین" حمله کرده بود!!