عین لام

کوتاه نوشته هایی به کوتاهی عمر..

با اسحاق

بعد از اسماعیل به دنیا آمد

آرزویش این بود

کاش  مامور به ذبح من شده بود ابراهیم

ثواب آن درجه را به اسحاق اعطا کرد خدا

و به ملائک دستور داد

صدا بزنند او را ذبیح.

۰۴ شهریور ۹۰ ، ۲۰:۳۳ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین لام

عرفات

به عرفات نیاز داریم

محلی برای شناخت و اعتراف

۰۴ شهریور ۹۰ ، ۱۸:۳۵ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین لام

با ابراهیم

آمده بود جان ابراهیم بگیرد

گفت عزرائیل  دوستی جان دوستش می گیرد؟

جوابی نداشت

 جواب داد خدا:

چه کسی از دیدن دوستش کراهت دارد!؟



۰۴ شهریور ۹۰ ، ۱۷:۴۳ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین لام

دنبال آب حیات

دنبال آب می گردیم  روی صفا و مروه

آب زیر پای خودمان است

خود  اسماعیلی یمان!

۰۴ شهریور ۹۰ ، ۱۷:۱۳ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین لام

عشق زیادی...

پسرکوچکی داشت

عاشقش بود

خدا خوش نداشت این عشق زیادی را

فرزند دیگر اسماعیل را وصی اش کرد!

۰۴ شهریور ۹۰ ، ۱۷:۰۷ ۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین لام

با ابراهیم

غذا را روبروی بت گذاشت

صدا زد بخور

جوابی نیامد

تبر را بلند کرد!

۰۴ شهریور ۹۰ ، ۰۰:۲۶ ۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین لام

ابراهیم


نوجوانی ریسمان به گردن بتی بسته بود

و در کوچه وبازار می کشید

از نامش پرسیدم

گفت ابراهیم!

۰۴ شهریور ۹۰ ، ۰۰:۲۴ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین لام

استجابت دعا

امسال استجابت دعاهای شب قدر پارسال را دیدم!


۰۳ شهریور ۹۰ ، ۲۳:۵۸ ۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین لام

زیبایی زندگی

آنچه فکرش را نمی کنی می شود و این از زیبایی ها  زندگی است

می دانستی

خبر خلیل شدن ابراهیم را به او

عزرائیل داد!!!

۰۳ شهریور ۹۰ ، ۲۳:۴۸ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین لام

مناجات

خدایا

 نفسم ، نمرود

مرا روی منجنیقی گذاشته به نام دنیا

و می خواهد پرتابم کند سوی  آتشی که نامیدی اش جهنم!

مرا ابراهیم کن

۰۳ شهریور ۹۰ ، ۲۳:۴۳ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین لام