در گوش باد زمزمه کردم اینچنین
آمدن تو و رفتنت
حکایت قاصدک هاست
دل بسته ای میگفت دل نبند.
در گوش باد زمزمه کردم اینچنین
آمدن تو و رفتنت
حکایت قاصدک هاست
دل بسته ای میگفت دل نبند.
و کافریم به آنکه به ما ایمان دارد.
شیطان وخدا را می گویم.
از قفا بریدند؟
زیرا حسین در سجده بود
و نتوانستند سجده او را بهم بزنند .
گفت چرا؟
تو دیگر چرا؟
و من خجالت زده
از شرمندگی به جهنم پناه بردم!
سالیانی دراز این است
همه جا خیمه،خیمه ی دشمن
روی پرچم زده به خط سیاه
السلام علیک یا شیطان
و من از روی برج می بینم.
دژ من شد محبت حیدر...
ولایت علی بن ابی طالب حصنی ...
در محضر پروردگار بودن را خلوت
و در محضر شیطان بودن را تنهایی می گویند.