بس که شیرینی...!
مورچه ها زودتر از من
سراغت را گرفتند
۰۱ بهمن ۹۱ ، ۱۲:۲۷
۸
۰
عین لام
نگذاشت
بابا تشنه جان دهد
با کاسه ایی آب
خود را به بالینش رساند.
الحق که مهدی
به عمویش عباس رفته است!
پی نوشت:
یا حسن عسگری
۳۰ دی ۹۱ ، ۲۰:۳۲
۹
۰
عین لام
جرم حسین این بود
پدرش علی است!
و جرم دومین حسن این است
پسرش مهدی است!
پی نوشت:
یا حسن عسگری
۳۰ دی ۹۱ ، ۲۰:۲۶
۱۰
۰
عین لام
آخرین شبش بود و
نماز شب را
خوابیده خواند
مثل روزها آخر زهرا...
پی نوشت:
یاحسن عسگری
۳۰ دی ۹۱ ، ۲۰:۱۹
۹
۰
عین لام
زهر
پایانی بود بر
سالهای محاصره...
پی نوشت:
یا حسن عسگری
۳۰ دی ۹۱ ، ۲۰:۱۶
۴
۰
عین لام
آیینۀ خود پسند
همیشه خیس است!
دردی است عجیب
خودبوسی...!
۳۰ دی ۹۱ ، ۱۹:۳۴
۴
۰
عین لام
مزرعه نیمه شبها
پاتوق کلاغ هاست!
اینجا مترسکها
با سگی سفید،لبی سرخ،لنزی آبی
کاروکاسبی می کنند!
۳۰ دی ۹۱ ، ۱۶:۰۶
۶
۰
عین لام
اولین کسی که
بینی اش را عمل کرد!
جناب پینوکیو بود!
۳۰ دی ۹۱ ، ۱۵:۵۵
۶
۰
عین لام
بر روی گردن
انداختیم چفیه را
تا یادمان نرود
گردن علی
طناب را!
۳۰ دی ۹۱ ، ۱۵:۲۲
۵
۰
عین لام
تا تکیه گاه تویی..
من انتخابم
پیچک شدن است!
۳۰ دی ۹۱ ، ۱۳:۴۱
۵
۰
عین لام