خواستند
دل زینب را بسوزانند
جلوی چشمش
بدن کشته های خود را
کفن کردند و خاک...
اما حسین را..
رها کردند
در دل بیابان ها
۲۱ مهر ۹۱ ، ۲۳:۵۸
۳
۰
عین لام
باید سبکتر شود...
چیزی برای انداختن
جز دستانش پیدا نمی کند!
حالا سرعتش بیشتر هم شده است
حتی باد هم به گردش نمی رسد!
اما ناگهان در بهت همه
«فَوَقَفَ الْعَبَّاسُ (ع)»؛
عباس می ایستد!
چرایش را از مَشکی
که تیر خورده باید پرسید!!
۲۱ مهر ۹۱ ، ۲۳:۰۸
۵
۰
عین لام
عباس تنهایی حسین را دید
و همین کافی بود
برای جان دادنش...!
۲۱ مهر ۹۱ ، ۲۲:۴۷
۵
۰
عین لام
کافی است فقط
یکی از این حسین نوشته را
بخواند فاطمه...!
۲۱ مهر ۹۱ ، ۲۲:۳۵
۳
۰
عین لام
چقدر خدا
زحمت کشیده بود
برای حسین و بچه هایش
برای حسین و فدائیانش
حیف کوفیان چشم دیدن
دسترنج خدا را نداشتند!
۲۱ مهر ۹۱ ، ۲۲:۳۲
۲
۰
عین لام
با شهادت
مدال "برادری" اش
را از فاطمه می گیرد عباس
و زیباترین سرود زندگی اش را
زمزمه می کند با ترنم:
"یا اخا ادرک اخا"
۲۱ مهر ۹۱ ، ۲۲:۲۹
۱
۰
عین لام
باشد تمام لیاقت به تو رسیده است
پس حق بده به من
که بی لیاقت باشم!
۲۱ مهر ۹۱ ، ۲۱:۳۵
۱
۰
عین لام
قول حسین، قول است
گفته بود به کوفیان می آیم
امد کوفه
حتی با سر بریده...!
۲۱ مهر ۹۱ ، ۰۱:۴۹
۲
۰
عین لام
خیمه ها را آتش زدند
تا نامه هایی که برابت نوشته بودند
دست کسی نیفتد
حسین جان
۲۱ مهر ۹۱ ، ۰۱:۴۱
۳
۰
عین لام
ما موظف به تکلیف نیستیم!
ما موظم به ایثاریم!
حسین تکلیفی نداشت
عاشورا به پا کند
این همه
از ایثار اوست!
پی نوشت:
مرحله ایثار بالاتر از تکلیف است
۲۱ مهر ۹۱ ، ۰۱:۲۷
۳
۰
عین لام