یقه آخوندی...
ته ریش..
کت و شلوار
و به زور حاج خانومشان ،حلقه ی ازدواج...
کاش خمس تبلیغاتشان را
خرج کرده بودند برای شهادت حضرت زهرا
البته بماند که،
امسال برای اولین بار
شام دادند فاطمیه
رهیافتگان به دور دوم انتخابات مجلس....
یقه آخوندی...
ته ریش..
کت و شلوار
و به زور حاج خانومشان ،حلقه ی ازدواج...
کاش خمس تبلیغاتشان را
خرج کرده بودند برای شهادت حضرت زهرا
البته بماند که،
امسال برای اولین بار
شام دادند فاطمیه
رهیافتگان به دور دوم انتخابات مجلس....
در سپاه پسر نحس...
بر بالای بلندی،نظاره می کنند
کشتن حسین را
هم انان که یاری اش نمی کنند
قنوت گرفته اند، گریان
"حسین را یاری کن، خدایا"
پی نوشت:
انساب الاشراف 3/ 424
کارش را تمام کنید
این شد که زینب سیر حسینش را ندید...
کوفیان به جان هم افتاده اند...
ماجرا این است
همه می خواهد با صیدشان
عکسی به یادگار بیاندازند...
منبت کاری کردند حسین را...
کسی گفت "می توانم دهانش را ببندم
خرجش چند اشرفی است..."
بی درنگ چند کیسه انداختند پیش پایش
همه دیدند ناگهان نشست
تیری بر دهان حسین...
بیشتر خجالت کشید از خدا
حرفش این بود
"در راه تو کم است کم..."
آغاز غیبتش!!
نه سرداب سامرا...
...پی نوشت:
آنان دستشان به خون امام ، آغشته می شود که،
در دلشان غائب باشد، امام حاضر