عین لام

کوتاه نوشته هایی به کوتاهی عمر..

شماره

شماره ام را عوض کردم!

تا سراغ نگرفتنت را

به حساب نداشتنِ

شماره ی جدیدم بگذارم!!!

۲۶ تیر ۹۱ ، ۰۰:۲۹ ۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین لام

زندگی یا بندگی

دنبال "زندگی" بود

بیچاره نمی دانست

برای "بندگی" اینجاست!!




۲۶ تیر ۹۱ ، ۰۰:۲۴ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عین لام

آب

از آب آوردن

تا آب شدن

داستان عباس است!

۲۶ تیر ۹۱ ، ۰۰:۱۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین لام

زالو

باطل

مثل زالویی است

که از "حق" ارتزاق می کند.


۲۵ تیر ۹۱ ، ۲۳:۰۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین لام

بهانه

گمراه شدن

بهترین بهانه بود

می دانستم

به عشق هدایت هم که باشد

می ایی سراغم!!

۲۵ تیر ۹۱ ، ۲۱:۲۴ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین لام

داستان من

"قیدار" هم تمام شد

مثل عمر من

که روزی تمام خواهد شد...

 اما سوال این است

چه کسی  دارد رمان مرا می خواند؟

فصل چندم کتاب من است؟!

فقط خدا می داند!

باید به انتظار نشست

به انتظار پایان داستان ...



پاورقی:

قیدار نام آخرین رمان رضا امیرخانی

۲۵ تیر ۹۱ ، ۱۴:۵۹ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین لام

تحلیل اقتصادی!

مرغ ها چسب کوچکی

روی نوکهایشان زده اند...

و این یعنی آنها هم بله...!!

پرهایشان را با تیغ زده اند و متظر نوبت تاتو نشسته اند!!

گونه و کشیدن پوست هم که جای خود...


به نظر بنده اینها دلیل گرانی مرغ

و  به صف  شدن مردم است

برای گرفتن مرغی!!


۲۵ تیر ۹۱ ، ۰۸:۱۲ ۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عین لام

سربلند

پیش خدا "سر" بلند شد حسین...

۲۴ تیر ۹۱ ، ۱۶:۳۵ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین لام

مسموم

اول مسموش کردند

با همان تیرهای آلوده..

بعد ...


باخود می گفت

"چه خوب شد

حالا حسین، کمی شبیه

حسن شده"

۲۴ تیر ۹۱ ، ۱۶:۳۰ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عین لام

مادر

دروازه ی ورود به دنیاست

  مادر!

۲۴ تیر ۹۱ ، ۱۴:۱۵ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین لام