فرق عاشق وبیزار من

عاشقم

آنگونه که دوست دارد مرا می بیند

و بیزار از من

مرا می بیند آنگونه که هستم

نماز صبح

شیطان می نشیند روی مژه هایم

قبل ازنماز صبح !

اندازه

اندازه کارهایت بسته به این است

اندازه خودت را چقدر می بینی!

رسیدن به تو

وقتی با احساس رسیدن به تو جان می گیرم

یقین کردم بارسیدن به تو جاودانه خواهم شد.

شیطان

می خواست این صحنه را از دست ندهد

و تماشا کند اتفاقی بی نظیر را

سجده ملائک بر موجودی تازه آفریده شده

آنقدر محو این عظمت شده بود  که

قید سجده را زد

گفت سجده کنم نمی بینم!

شیطان را می گویم.

حدیث رفتن

باید رفت...

هرکجا غیر از این جا...

مدتهاست این صدا در گوشم می پیچد...

تو  چیزی نمی شنوی؟

خسته از خود

وقتی از خودت خسته می شوی

ایراد گرفتن از خدا  تازه  شروع می شود

فکر عمیق

نیاز مند فکر عمیق  هستم بیش از نفس عمیق

آقای گوسفند

آقای گوسفند

سرش پایین بود دنبال علوفه

می خورد و می گشت و باز

سرش پایین بود

رفت زیر کامیون!

آقای گوسفند

بغل

دنبال کفش های بچه  می گشت!

همه جا رو زیر و رو کرده بود و حسابی کلافه

نمی دانست آخرین بار کجا گذاشته؟

از بس  بغلش کرده بود.

""امان از این بغل لعنتی!""