انتقام از مادر محمد

دستشان به مادر محمد که نمی رسید...

از ام ابیها انتقام گرفتند!

آزادی!

اگر این آزادی است

درود بر دیکتاتوری!!

پشتکار شیطان!

پشتکار باشد
چه با خدا
چه بی خدا
به هدف خواهی رسید
شیطان را ببین!

کمپ ترک!

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

همین چند نفر...

وسعت نگاه پیش نماز ما
همین چند پیرمردمسجد است!
گمان می کند مردم یعنی همین چند نفر...!

منِ خشکیده

اینجا سبزه ها را دور می اندازند

منِ خشکیده و زرد

که جای خود دارد!

احساس خفگی خدا!

دیشب گشتی در شهر زدیم

و کاش که نمی زدیم!

چقدر میمون نوروزی دیدیم

در کنار مهمان های نوروزی...!

دخترکان زشت رویی که به زور

هزارویک قلم آرایش هم

هنوز دیدنشان کفاره دارد!

و ضرورتا هم مصرف قرص ضدتهوع...!

و پسرکانی که افتخارشان بیرون انداختن

کمی از زیرترین لباسشان است!

و چشمانی که از چشمه های شهوت سیراب می شوند...

داریم به کجا می رویم؟!

سازوموسیقی و گناه و اختلاط

جا را برای خدا  هم تنگ کرده بود!

به کارون حق می دهم خشک شود!

دیشب فهمیدم

خدا در این شهر

احساس خفگی می کند!

خیانت

خدا با خلقت تو
از تندیس خیانت رونمایی کرد!

مثل محسن!

حسن درکوچه خواست
مثل برادرکوچکش باشد، اما نشد!
محسن چیز دیگری بود!

رازبرملا

خون فاطمه گردن آنان که برملا کرده بودند
علی مامور به صبر است!