کوفیان گفتند:
"دستان عباس به خیمه نرسد!
مبادا انگشت خیسش
رفع عطش کند
از شیرخواره ی حسین"
کوفیان گفتند:
"دستان عباس به خیمه نرسد!
مبادا انگشت خیسش
رفع عطش کند
از شیرخواره ی حسین"
"می مانیم
حسین شهید شود
ما هم"
زنان گفتند
"می مانیم
زینب اسیر شود
ما هم"
وقتی می گفتی "دوستت دارم"
سرت را پایین می انداختی
و نگاهت را از من می دزدیدی
تو نگو می خواستی
در چشمانم زل زدن را
نگهداری برای این روزها
برای انکار دوست داشتنت...
کشف بزرگی بود
اما به قیمت یک عمر بازیچه شدن!
تازه "طول کشیدن" بازی اش میگیرد!!
....پی نوشت:
نزدیک میشویم به قم
تو پیش رضا
و او دیروز برگشت
از سفر کرب و بلا
اما دلم بهانه کرده است
غروب فکه را
پی نوشت:
کما کان ما را
از کوپه می خوانید
و بر حسین درود می فرستم...!
پی نوشت:
در قطار می نویسم هنوز
از امروز قطع می کنم
این تازه شروع تحریم هاست!
پی نوشت:
از قطار به روزیم
ایستگاه هفت تپه!