که به چشم دیده بود
نقل کرد و هارون نیز همانجا جانش را گرفت!
می گفت نباید کسی بو ببرد
از منزلت موسی بن جعفر!!
که به چشم دیده بود
نقل کرد و هارون نیز همانجا جانش را گرفت!
می گفت نباید کسی بو ببرد
از منزلت موسی بن جعفر!!
کبوتر به تازه عروسش گفت"
بعد از این آقای بر تخت نشسته
تو عشق منی!!"
موسی بن جعفر را می گفت کبوتر!
در روضه ات چراغ ها راخاموش کردیم
یعنی دلزده ایم از این نورهای مصنوعی!بر ما بتاب!
ای حقیقت نور!
مثل این چراغ تیر برق شده
همین که روبروی خانه ی ماست!
خودش خاموش می شود
و همینطورکی روشن!
آنقدر که به خنده می گفتند
"اینجا را ببینید
حسین بال در اورده است...
گویا می خواهد پرواز کند
تا جهنم پیش بابایش"
و بلند بلند می خندیدند
و باد همچنان تکان می داد پَر "تیرها" را
می گفت "به خدا قسم از نزد کسی آمده ام
که با مادر،خواهر ودخترش آمیزش می کند!"
پی نوشت:
الغدیر ج 10 ص 255
افتخار می کنیم به زنان قبیله یمان
چرا که هر کدامشان نذر کرده بود
"حسین" کشته شود!!!
10 شتر قربانی کنند...
با گریه می گفت
عاق کرده اند مرا پدرومادرم
و نامم را "علی" گذاشته اند....!