دامن پدر را می گیرد
این عبدالله است که پدرش زبیر را
به جنگ با علی می کشاند.
حسین دم جان دادن
سرشان را به روی دامن می گذارد
در میدان رفتند از هم سبقت می گرفتند.
شاید علت این است که
تا قیامت این صحنه دست نخورده باقی بماند
همه ببینند و یاد بگیرند
چگونه یک تنه به قلب دشمن می زند
برای یاری امام زمانش...
تا دشمن به کشته آنها هم توهین نکند...
این همان مدیریت حسین است
که چنین فداییانی را تربیت می کند..
باز می گردد
و می بینید
هیئت عاشقان گوساله را...
از اینجا شروع می کنم
که مشک عباس خالی نبود
وقتی عازم شریعه می شد...
مشک را پر کرده بود از محبت حسین
تا عالمی را سیراب کند.