تو شهید باشی و من فقید!!
بازار تجدیدی داغ است...
کمی روحیه می چسبد...
"ان شاالله شهریور!!"
با لبهای سرخ...
جای بوسه ی شیطان را
می نامند "رژ"
دیگر ،دل دخترک را ندید...
دلی که دست به دست چرخیده
و حالا با هزار اما و شاید
به او رسیده است
آنهم زوری...!!
پی نوشت:
اگر تو هم نبودی
دخترک زنِ آن کارگر افغانی
می شد!
خوابهایی که در بیداری می بینم:
.............
کلاغها سنتی می خوانند و بلبلها رپ!
کبوترها زاغ سیاه همسایه را چوب می زنند!!!
خروسی که گردنش را شش تیغ کرده
و با ساک nike اش باشگاه بدنسازی می رود!!
مرغ هایش برای جوجه اردک زشت اس I Love You می فرستند...
در جشن فارغ التحصیلی گنجشکها،
گربه های فراری و مشروب سرو می شود
طاووس کچلی که سیگار از دهانش نمی افتد
و روی بازویش خالکوبی کرده "رفیق بی کلک مادر" !!
هرشب با لاشخوری می خوابد...
مرغ عشقی درخواست طلاق داده
و برای چندین بار "سقط تخم" کرده است
تا مبادا اندامش بهم بخورد!!
.....................
خوابهای پریشانی است نه؟!