این جمعه هم گذشت
و روی دیوار کشیده ام
یک خط دیگر!
دیوار زندان
خط خطی شده
مثل اعصابم
از نیامدن هایت...!
که برای آمدنت
انداختیم در چاه جمکران...
رکورد نامه های کوفیان را زد...
امروز تیمارستان می گویم
و طبیبی که غائب است!
و برای ظهورش دعا می باید...
چاه جمکران پس داد!
گفت "اینجا چاه است
نه لای جرز دیوار...!!"
اما مردانگی کرد و
به احترام مسجد خودش را خراب نکرد....
تسبیح آبی را چنان بالای سرش تاب میداد
که دهان تمام تسبیح ها آب افتاده بود
و تمام ایاک نعبدوایاک نستعین های جمکران
محو تماشایش...!!!
آنقدر سبکبال بود و شاد
که یقین می کنم
همبازی اش شده امام زمان
جمعه ها تا لنگ ظهر خوابیم
با امدنت خراب نکناین یک روز تعطیلمان را...
از شنبه به بعد
می توانی حساب باز کنی
روی ما
آن بچه مدرسه ایی
که منتظر زنگ تفریح است...
منتظر ظهورت بودم!