۱۹۴۵ مطلب با موضوع «کمی هم خدا» ثبت شده است
خدا می خواست
سرزنش کند مرا
گناه من، بهانه بود!
۰۲ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۲:۰۶
۳
۱
عین لام
۰۲ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۵:۰۰
عین لام
گذاشتمان اینجا و چند لحظه رفت خدا
رفت تا بهشتی برایمان بسازد
بهشتی پر از من، پر از تو
اما وقتی برگشت
در کمال ناباوری دید
همه چیز عوض شده است...
نه من، من ماندم
نه تو،تو...
و او رفت و
ما را با جهنم خودمان
تنها گذاشت!
۰۲ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۱:۲۶
۳
۰
عین لام
۰۲ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۱:۰۴
۴
۰
عین لام
خدایا
گناهان
مرا گروگان گرفته اند
کاری نمی کنی؟!
۰۱ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۰:۳۰
۴
۰
عین لام
خدایا تقدسی که تو را از من دور کند،خواهم شکست!
این روزها احساس می کنم با قدسی کردنت بین ما فاصله انداختند...
۰۱ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۰:۰۷
۳
۰
عین لام
خدایا
یک سفر استانی
ما را دعوت نمی کنی؟!
شهرهای دلمان پوسید!
۰۱ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۳:۲۶
۳
۰
عین لام
برای منی که یک عمر به بازی گرفتم
احساسات خدا را...!
کجا بهتر از جهنم؟!
۳۱ فروردين ۹۲ ، ۲۲:۲۰
۴
۰
عین لام
وقتی حتی خدا هم
از حرف هایمان خسته شد
گفت سکوت طلاست!
۳۱ فروردين ۹۲ ، ۱۵:۲۹
۲
۰
عین لام
خدایا
به همین "نشد"
حلالمان کن!
می خواستیم
بندگی ات کنیم
نشد!
۳۱ فروردين ۹۲ ، ۰۱:۰۰
۸
۰
عین لام