یکسال گذشت
امروز مادر می گفت
"بعد از دایی...
خوشی از دل رفت"
و من کمی شاید
فهمیدم زینب را...!
و اینکه بعد از حسین
عیدی نداریم...!
گاهی نفسم بالا نمی آید...!
ببین تا کجاها رسیده است
سنگینی چکمه اش...!
و شمر جالس علی صدره...
حسین تشنۀ شهادت است و
دشمن آب را می ببندد!
هیچ کس تو را نفهمید
جز خدا!
مردم کعبه ایی را دوست دارند
که فقط بشنود!
برای همین حسین کشته شد!
غربت به اوج رسید
وقتی که گفتی
"قبول ندارید
فرزندِ دخترِ
پیامبرتان هستم؟"