یعنی بوسه بر دستان عباس!!
" میشود بشوم مرقدت حسین؟! "
و حسین اجابت کرد
خواسته اش را
با مرگ خویش!
یک جفت از کبوترهای صحنت...
بوسیدنی است آقا
کف پای کبوترانِ
صحن انقلاب...
حاجت داشت آمد...
وقتی برآورده شد رفت و نیامد.
بارالها
حوائجی که نیامدنم در آن است را روا نگردان.
و محتاجم کن تا بر سرایت معتکف باشم.
هرچه می خواهد می زند زیر گریه
لحظاتی بعد در آغوش...
بچه ی برادرم
به من آموخت با گریه
از خدا
حاجت بگیرم!