خدایا
من می خوابم
دم غروب که خواستی همه را ببخشی
مرا فراموش نکن
ممنون می شوم
از همین جا می بوسمت...
خدایا
من می خوابم
دم غروب که خواستی همه را ببخشی
مرا فراموش نکن
ممنون می شوم
از همین جا می بوسمت...
همان که خواست از خواب بیدارت کند...
پرتش کردی گوشه ایی ...
نکند برای این است
همیشه خوابت را می بینم....
بیداری روح...
روحی که
شبها پرسه می زند
گاه در ملکوت...
بیشتر تر هم گیرِ
هضم وعده های افطار و مابعدش...!!
بماند خیلی وقت ها هم
به پشت پلک زل می زنم
تصویری سیاه سیاه!!
خوابهایی که در بیداری می بینم:
.............
کلاغها سنتی می خوانند و بلبلها رپ!
کبوترها زاغ سیاه همسایه را چوب می زنند!!!
خروسی که گردنش را شش تیغ کرده
و با ساک nike اش باشگاه بدنسازی می رود!!
مرغ هایش برای جوجه اردک زشت اس I Love You می فرستند...
در جشن فارغ التحصیلی گنجشکها،
گربه های فراری و مشروب سرو می شود
طاووس کچلی که سیگار از دهانش نمی افتد
و روی بازویش خالکوبی کرده "رفیق بی کلک مادر" !!
هرشب با لاشخوری می خوابد...
مرغ عشقی درخواست طلاق داده
و برای چندین بار "سقط تخم" کرده است
تا مبادا اندامش بهم بخورد!!
.....................
خوابهای پریشانی است نه؟!