برای دیدن خورشید
دعا می کرد!
برای همین خورشید هنوز پشت ابرهاست!!
داستان دلباختگیِ
تکّه یخی به خورشید بود!
که خورشید گرفت...
می گفتند کسوف است نترسید...
نمی دانستند سیلی به رخسارش زده آفتاب...
..................پی نوشت:
بحار ج45 ص 127
به نورش نازید
و از خورشید دوری کرد
آن روز کسی ماه را ندید.