دست بر کمر و
عمود خیمه ای که کشید
همه مقدمه سازی بود
تا حسین کم کم
خبر شهادت عباس را
به بانوان و
کوکان حرم بگوید
میخواست صدا بزند
"جوانان بنی هاشم بیایید"
که یادش افتاد...
جوانی نمانده دیگر...
شاید اینجا صدا بلند کرده باشد
بر هل من ناصر ینصرنی؟
یعنی کسی کمک نمی کند
عباس را به خیمه ها برسانم؟!
گفت "این دو دست
پیش شما گرو باشد
بگذارید فقط
آب را برسانم به خیمه ها..."
آن دل ما بود
که به آتش کشیده شد حسین!
بگذار در مقاتل بنویسند
خیمه هایت...
از خیمه هایش دفاع کرد حسین
تا زنده ایم چنین خواهیم کرد!