فقه عاشقی!

از تو دور شدم و
نمازم شکسته شد!

نزدیک من

برای نزدیک شدن به من

دور بمان،کمی لطفا...!

منِ خشکیده

اینجا سبزه ها را دور می اندازند

منِ خشکیده و زرد

که جای خود دارد!

دورونزدیک

چه نزدیکی هایی که دور می کنند
و چه دوری هایی که نزدیک

امروزی

هر روز دورتر از دیروز...

حالا فهمیدی چرا

امروزی نیستم!

ترس

درست همان لحظه ی نزدیک شدن

از تو دور میشوم

پس حق می دهی که

از نزدیکی بترسم.

دور و نزدیک

گاهی برای نزدیکی،باید دور شد!

پی نوشت:

خدایا دور شدن مرا

اینگونه حساب کن!

اگر بی ادبی نباشد...

از آدمها دور شدم

در جستجویت !

نگو خودت  را بین مردم

قایم کرده ایی

خدا !!

بی ادبی نباشد ، اما

گاهی فکر کنم

آن گدای کنار ترمینال

خودت باشی...!

به خصوص وقتی دستت

را سمت من دراز می کنی؟!!

نماز

با نماز از تو دور می شوم...

بی نماز واویلا...

دوری از ما...

خدا تو را از ما دور نکند

حالا که تو از ما دور شدی...