فمنیست یعنی
من یک زن نیستم
یک خرم!
به دین و امانتداری طرف نگاه کنید
اگر به چنین جوانی زن ندادید
تَکُنْ فِتْنَةٌ فِی الْأَرْضِ وَ فَسادٌ کَبیر 73 انفال
و بی شک این فتنه ها و فسادها
عذاب دور شدن از حرفهای شماست یابن الرضا
من لا یحضره الفقیه، ج3، ص: 394
امروز دعواست
بر سر نرخ مهریه و
این چشم و هم چشمی ها
ولی بدان امامت فرمود
َ مِنْ شُؤْمِهَا کَثْرَةَ مَهْرِهَا
از نامبارکی زن، مهریه زیاد است.
امام صادق علیه السلام
من لا یحضره الفقیه، ج3، ص: 388
اقتصادی مقاومتی
فقط مال دولت ها نیست
ضروری است این روایت که
زن شوم، پر خرج است.
َ ...مِنْ شُؤْمِهَا شِدَّةُ مَئُونَتِهَا
امام صادق علیه السّلام/من لا یحضره الفقیه، ج3، ص: 388
هر کس
از ترس مسائل مالی
و مشکلات اقتصادی زن نگیرد
کمِ کم به این آیه از قرآن کافر است
إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ
اگر فقیر باشند خداوند از فضلش آنها را بی نیاز خواهد کرد- نور: 32).
فَإِنَّ الْمَرْأَةَ رَیْحَانَةٌ وَ لَیْسَتْ بِقَهْرَمَانَة
آن که زن را وزیر کرد و
این که زن را سخنگوی
وزرات خارجه!
گمان کنم نفهمیده اند
حرف مولا را...
"زن گل بهاری است نه قهرمان"
تحف العقول، النص، ص: 87/امام علی (علیه السلام)
خیلی سر بسته می گویم
هر چه می کشیم از
پسر زن مگس خوار در مدینه و
از پسر زن بز چران در کربلاست.
مادر که مادر نباشد
بچه می شود عار...
می شود مار و
نیش می زند
امام و امامت را...
زن مغرور
خودش را
در اختیار
نامحرم قرار نمی دهد!
فإذا کانتِ المَرأةُ مَزهُوَّةً
لَم تُمَکِّنْ مِن نَفسِها
این یعنی
دخترکانی که
با نامحرم هم بله!
ذلیل هستند و خوار...
و مبتلا به بیماری حادّ
خاک بر سری
امام علی(علیه السلام)/نهج البلاغة : الحکمة 234 منتخب میزان الحکمة : 510
فَإِنْ قَدَرْتَ
أَنْ لَا تَنْظُرَ
إِلَى ثَوْبِ الْمَرْأَة
ِ الَّتِی لَا تَحِلُّ لَک
و عیسی گفت مرا
حتی نگاه نکن
به لباس زن نامحرم ...
و من!
آه از من و
از نگاه من آه...!
مجموعة ورام، ج1، ص: 64
چه حرفها زدی
که نشنیده گرفتیم و تازه
ادعای مسلمانیمان هم
لایه ازن را سوراخ کرده است!
نَهَى أَنْ تَتَزَیَّنَ لِغَیْرِ زَوْجِهَا
تو نهی کردی
زن برای غیرشوهر
آرایش کند ولی امروز
تمام مردها و نامردها را
این زنتیکه ها به شوهری
منصوب کرده اند!
پی نوشت:
زن براى
غیر شوهر زینت کند
خدا او را به آتش بسوزاند.
حضرت محمد(صلی الله علیه وآله)/ مکارم الأخلاق / ترجمه میرباقرى، ج2، ص: 356