به سایه ام حسودی می کنم!
دیدی چقدر خاکی و متواضع است...!
بعد از حسین
زیر سایه نرفت رباب...!
بعد یکسال هق هق، دق کرد
الهۀ اندوه و غم
نبودند همین رابطه های آبکی هم نبود!
بدنت زیر آفتاب...
این رسم عاشقی نبود
حسین جان!
"چرا در آفتاب ایستاده ای؟"
آرام جواب داد
"تا تو در سایه باشی!!!"
طفلک.