تا بالاخره
یکی فقط یکی
خالص برای تو !!
و می دانم همان یکی
دستم را خواهد گرفت!
تا بالاخره
یکی فقط یکی
خالص برای تو !!
و می دانم همان یکی
دستم را خواهد گرفت!
بیداری روح...
روحی که
شبها پرسه می زند
گاه در ملکوت...
بیشتر تر هم گیرِ
هضم وعده های افطار و مابعدش...!!
بماند خیلی وقت ها هم
به پشت پلک زل می زنم
تصویری سیاه سیاه!!
زیاد نوشت!
نمی دانست
آنجا کسی گوش نمی کند
اینجا کسی نمی خواند!!
خشک می شوم مثل دریاچه ی ارومیه...
وقتی با تعریف دیگران می نویسم
می شوم مثل زاینده رود...
که با سطل خیسش می کنند!!
وقتی برای تو می نویسم
می شوم خلیج فارس
آنقدر زیبا
که دیگران
نوشته هایم را
به اسم خود ثبت می کنند مثل خلیج عربی....
حاشیه:
دوستان می گویند کمتر بنویس...
و این یعنی کمتر ببینم
بشنوم
و فکر کنم
و یعنی اصلا نفس نکشم!!!