تا عاشق سگ شد.
با معشوق آغاز
و با عاشق به پایان می رسد.
گفتم اگر شب زنده داری آری!
قلاده ای که قرار است به نفست بزنی
به گردنت نزن!!!
عاشقش بود
خدا خوش نداشت این عشق زیادی را
فرزند دیگر اسماعیل را وصی اش کرد!
و
اسیر دیگران ست عاشق!!