گفت باید از روی نعش من رد شد.
اسبها را نعل تازه زدند...
گفت باید از روی نعش من رد شد.
اسبها را نعل تازه زدند...
و علی اصحاب الحسین ...
یا خودت را لعن می کنی؟
ولعن الله آل زیاد...
به تنهایی قیام کرد
و شد پرچمدار جهاد وشهادت
تا رسوا کند آنان را که دم از جنگ و جبهه می زدند
و به امام خویش درس جهاد می دادند...!
و مقتدا را مذل المومنین نامیدند
عاشورا رونمایی از چرایی صلح حسن است.
همیشه از خود می پرسم
طلب آب از حسین محال است وباورنکردنی...
جواب من این است
او خدا را دید...
در کشاکش میدان نبرد...
و با خود گفت این که حسین است.
پس در خیمه گاه...
بازگشت
حسین را در خیمه گاه دید
خواست افشا کند
راز را
حسین دهانش را با بوسه ای مهروموم کرد.
مجروح و خونی
دیدند مشتی خاک جمع کرد
پیشانی بر آن نهاده
"الهى! راضیم به رضاى تو...
این حسین با دل خدا چه می کند!!!
عمرسعد هم بخشیده می شد
وقتی که عصرعاشورا گریست.
فرمو د: خدا می خواهد آنان را در این راه اسیر ببیند
و این یعنی خدا می خواهد
ما زنان و کودکانش را اسیر ببینیم
تا درس فدا کردن عزیزترین هایمان را یاد بگیریم.