سیب را گاز می زنم و عجیب
بغضی گلویم را می فشارد
بغض یک تبعید
یک اخراج
یک عمر زندگی اجباری!
سیب را گاز می زنم و عجیب
بغضی گلویم را می فشارد
بغض یک تبعید
یک اخراج
یک عمر زندگی اجباری!
عجیب ادمها
بعد اشک
بین روضه ها
زیبا و دوست داشتنی می شوند.
جای عمل زیبایی
اهل روضه ها
نمی شوید?
خوش به حال سال
لااقل تحویل می شود
اما عجیب من!
تحویل سال را
جشن می گیرم و
خودم هنوز سالهاست
همان هستم
که بودم!
در شهر ما
چند شیخ و بچه شیخ
امکانات مسجد و هیئت و مجموعۀ فرهنگی شان را
خرج کاندیدای خود میکنند
و بچه های قدو نیم قد را
تبدیل به کارگران مجانی ستاد!
در نهایت هم می گویند
تکلیف بود فرزندم
تکلیف!
پی نوشت:
عجیب متدینین
عاشق کاندیدای مبهم هستند!