تو را غرق می کند بین نعمتها
این از شیوه های عذاب خداست.
سالها درس می خوانی و تازه می فهمی
هیچکدام اینها درس زندگی نبود
درس بندگی نبود...
و فقط هیچ خواندی و هیچ
تا هیچ شوی برای هیچ...!
دنیا قرار نبود هیچستان ما شود
خدایا تو اینها را بهتر می فهمی
همین حالا دارم تصورت می کنم
که عالمانه سرت را تکان می دهی
با لبخندی روی لبانت...!
اما چه فایده من اینجا غرق برای هیچ!
و تو هم انگار
کم بدت نمی آید
مرا اینگونه ببینی؟!
در دریاچه ی ارومیه غرق کنیم که خشکید...
دست به دامن زاینده رود شدیم
آنهم، هم...!
گفتیم چرا راه دوری برویم
در همین کارون خودمان...
شنیدم می خواهند
از سرچشمه مسیرش را عوض کنند...
که با کشتی اش غرق می شود...
نه آن خلبانی که با چتر نجات
می نشیند در هواپیما !!
پی نوشت:
او نجات پیدا کرد با ایثارش
و
من غرق در شرمندگی
زنگ خانه نوح را زد
پرسید کیستی؟
گفت غریبه نیستم شیطانم نوح.
نوح پناه به خدا برد
شیطان گفت نترس
آمده ام تشکر
که مردمان را با نفرینت غرق کردی
تا مدتی به مرخصی بروم.