خدایا
من می خوابم
دم غروب که خواستی همه را ببخشی
مرا فراموش نکن
ممنون می شوم
از همین جا می بوسمت...
خدایا
من می خوابم
دم غروب که خواستی همه را ببخشی
مرا فراموش نکن
ممنون می شوم
از همین جا می بوسمت...
تو پیش رضا
و او دیروز برگشت
از سفر کرب و بلا
اما دلم بهانه کرده است
غروب فکه را
پی نوشت:
کما کان ما را
از کوپه می خوانید
شد قلم موی خدا تازه!!
تو می گویی رقص نیزه!!
حقاً رنگ آمیزی هستی است!
باور نداری از غروب بپرس!!
***
غروب بود، به اسیری گرفتند دختران حسین را
وارد بهشت شد.
و هنوز آفتاب غروب نکرده گفتند
"بفرمایید بیرون
با شما هستم
ادم جان!"
...پی نوشت:
علل الشرایع و تفسیر على بن ابراهیم قمى