مسابقه بود
بین بزرگی گناه سقیفه و
بزرگی و عفو تو
انها بردند خدایا
مگر نه?!
مسابقه بود
بین بزرگی گناه سقیفه و
بزرگی و عفو تو
انها بردند خدایا
مگر نه?!
انگار مسابقه گذاشته باشند
در یک چشم به هم زدن...
خانۀ زهرا شد گم
بین کوهی از هیزم...!
و بعد سکوت محض و
نیشخندی مملو از کینه و نفرت
آتش را به جان درب خانه انداخت...
بعید نیست
شیطان از دیدن این همه
سرش را پایین انداخته باشد
از خجالت...!
آمده بود میدان کربلا...
تا از دست ندهند
مسابقه ی حسین کشی را...
"بوسه بر گلوی شش ماهه "
مسابقه ای بود که
از حسین سبقت گرفت تیر سه شعبه!!
زمان زود می گذرد
ثانیه ها برای دیدن من و تو پیش هم
مسابقه می دهند!
مسابقه ای که 30 هزار نفر شرکت کننده دارد
از هم سبقت می گیرند برای کشتن حسین.