توهم یعنی من خوبم.
و واقعیت یعنی من
با تمام زشتی ها
و مشت مشت ادعاها...
توهم یعنی من خوبم.
و واقعیت یعنی من
با تمام زشتی ها
و مشت مشت ادعاها...
دیوار هم بودی دلم نمی سوخت
لااقل سرم را روی تو می گذاشتم
بلند بلند در خلوتی داد می زدم و اشک
چند مشت هم نثارت
تا شاید کمی آرام شوم
کمی فقط آرام...
تا دیگران به اشکم نخندند
پیاز خرد می کنم
می خواهم مشتم
پیش مردم وا نشود
می کنم تا زنده ام...
مشتم برای بحرین
تا بکوبد بر دهان آل خلیفه...
سینه ام برای فلسطین
تا سپر شود برای بیت المقدس
زبانم برای ...
چشمانم...
قلبم...
نفسم...