دست شبهات را هم گرفتی
تا انجا که از خوان هدایتت
گمراهی هم
ادم شد!
پی نوشت:
میلادت مبارک یا هادی
با پیراهنش می خواست
زود خون را پاک کند
تا خدا ندیده بگیرد.
باخود می گفت:
شاید هنوز امیدی باشد
بر هدایتشان....
بهترین بهانه بود
می دانستم
به عشق هدایت هم که باشد
می ایی سراغم!!
نوک زبان را به بینی بزنند.
متعجب پرسیدم "چه خبر است این جا؟"
گفتند "مگر نشنیدی ؟
روایت است هرکه چنین کند
جهنمی نیست!!"
این قوم را هدایت کردند
فقط کار اوست،
کار امام نقی...
ممنوع الملاقاتش کرده بود خلیفه!
فقط یک معلم ناصبی
حق دیدنش را داشت!
چیزی نگذشت
دشمن درجه یک اهل بیت را
هدایت کرد
هادی 6 ساله...
چون طاقت نداشتند ببینند
با این همه ظلم و نامردی
هنوز دل حسین برایشان می سوزد...
و هنوز در قلبش شوق هدایتشان جاری است...