لعنت به پدر ومادر کسی که
خاطرات تو را
مقابل چشمان
بریزد!
مرگ امد
خواستگاری اش
بله را هم گرفت...
بی اجازۀ پدر و مادر و بزرگترها...
زیر پای اسبان شهید می شوند...
از نام پدرشان ،می پرسی
در جواب می شنوی
"حسن"
منبع:
معالی السبطین ص 52و 53
که ابراهیم شکسته بود
از تو گرفتند یاحسین.
گفتم : باشم پسرشهید ،برادر شهید، پدرشهید و در آخر شهید!!
گفت مگر می شود؟
گفتم حسین را نظاره کن.