کارگاه زمین و
بارگاه اسمان
کاش همین را
می فهمیدم...
تا تو نیایی
قصه همین است
همه چیز خوب شروع می شود
ولی خوب تمام نه...!
حل شده در من
غصه ای بزرگ
انفجار حله و
دختری که هنوز
چشم به راه مادرست
هرچند اپلیکیشن های گوشی ام
هر روز به روز می شوند
اما من هنوز
همان دهه شصتی دیروزم!
این گوشه دنیای مجازی
در سکوت و بی خبری نشسته ام
بدون جاروجنجال های سیاسی
گاهی می نویسم حسین
گاهی می نویسم خدا
و گاهی می نالم
از نفس و گاها از عشق!
عارف شده ام
یا صوفی؟
و شاید هیچکدام
و یقینا هیچکدام!
ولی بوی گند سیاست
از اصلاح طلبان بگیر
تا اصولگرایان
حس های خوبم را
بخار می کند!