آدم نمی شوم
آدم شوم تا پسرانم به جان هم بیفتند
قابیلم،هابیلم را بکشد
نه خدا جان
دور من یکی را خط بکش!!
آدم نمی شوم
آدم شوم تا پسرانم به جان هم بیفتند
قابیلم،هابیلم را بکشد
نه خدا جان
دور من یکی را خط بکش!!
"این فاصله ها قاتل من است..."
جوابت را دادم با لبخندی تلخ
پرسیدی وگفتم
به وقتش خواهم گفت از راز لبخند....
حالا که چند ماه است سراغی نگرفته ایی
جوابت را گرفتی!!
تا آن روز که آمد بالای سر علی اکبر ...
کسی صدای گریه ی حسین را بلند نشنیده بود...
خواستم بگویم صدای گریه ی خدا را...
و من از خود هر روز میپرسم
در "بی حسین" بودن چه بود مگر
که در "با حسین" بودن نبود؟!
و هنوز جوابی جز "هوی و هوس" نیافته ام...
امده بودن کربلا
تا به دست تو کشته شوند حسین...
افتخاری بود برایشان
که مقتولت باشند.
اولین بار حسین را
وقتی زیارت کرد...
که تو راهی میدان شد علی...