عین لام

کوتاه نوشته هایی به کوتاهی عمر..

دم آخر...

غسل کرد و
لباس ها را عوض کرد
می خواست محمد
با لباس خونی نبیند
فاطمه را....!
۱۲ فروردين ۹۲ ، ۰۰:۲۱ ۳ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
عین لام

دعوا با خدا


هنوز دعوا سر این است با خدا
حرف آخر را چه کسی بزند
من یا خدا؟
۱۲ فروردين ۹۲ ، ۰۰:۱۷ ۲ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
عین لام

دنبال احترام

احترامی که در خانه ندید!

دنبالش گشت...

با بی حجابی در خیابانها

۱۱ فروردين ۹۲ ، ۲۲:۵۹ ۱ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
عین لام

Menu مرگ!

"چه مرگی میل دارید جناب؟"

آری این عزرائیل است که Menu

مرگها را روبرویت گرفته است!

۱۱ فروردين ۹۲ ، ۲۱:۰۸ ۳ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
عین لام

پیش تو

خدایا فقط پیش تو باشم

جهنم هم بود عیب ندارد!

۱۱ فروردين ۹۲ ، ۲۱:۰۴ ۳ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰
عین لام

زانوی غم

جز "زانوی غم"

کسی تن به این بغل نداد!

۱۱ فروردين ۹۲ ، ۲۱:۰۳ ۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
عین لام

ما را بس!

دیروز با شعار "کتاب خدا ما را بس"
به جنگ نبوت رفتند و
امروز با شعار محمد ما را بس
به جنگ فاطمه!!
۱۱ فروردين ۹۲ ، ۲۰:۴۹ ۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
عین لام

حساب کار

گفت "خانۀ فاطمه را بسوزانیم

مردم حساب کار دستشان می آید!"

و اینگونه بود بیعت مردم!

۱۱ فروردين ۹۲ ، ۲۰:۴۶ ۳ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
عین لام

هیچ برای هیچ!

سالها درس می خوانی و تازه می فهمی

هیچکدام اینها درس زندگی نبود

درس بندگی نبود...

و فقط هیچ خواندی و هیچ

تا هیچ شوی برای هیچ...!

دنیا قرار نبود هیچستان ما شود

خدایا تو اینها را بهتر می فهمی

همین حالا دارم تصورت می کنم

که عالمانه سرت را تکان می دهی

با لبخندی روی لبانت...!

اما چه فایده من اینجا غرق برای هیچ!

و تو هم انگار

کم بدت نمی آید

مرا اینگونه ببینی؟!


۱۱ فروردين ۹۲ ، ۰۱:۳۰ ۹ نظر موافقین ۱۰ مخالفین ۲
عین لام

محال بود...

علی دارد

اسارت را

دست بسته بودن را

یاد زینب می دهد

و الا این حرفها و علی محال است!

۱۱ فروردين ۹۲ ، ۰۱:۲۱ ۱ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰
عین لام