سرانجام این رابطه را ؟!
نیازی نیست به فال قهوه و کف بینی
کافی است فقط دستانت را به من بدهی
قلبت همه چیز را خواهد گفت.
سرانجام این رابطه را ؟!
نیازی نیست به فال قهوه و کف بینی
کافی است فقط دستانت را به من بدهی
قلبت همه چیز را خواهد گفت.
که در آب افتاد.
کشتی را روی سرش گذاشت...
لحظاتی بعد
همه دیدند آب آنقدر پایین آمد...
تا النگو روی زمین پیدا شد.
نفس کسی بالا نمی امد
گویا کشتی سواری می کرده اند
وسط کویر...!!
امام با آرامش گفت:
" ملوانی
نمی خواهد النگو را بالا بیاورد؟"
می گفت آرام باشید
لطف خدا بوده!!
منبع:
روضه کافى : ج 8، ص 168، ح 232.
که با هزاران امید هزاران کیلومتر را
بکوب می کوچد
تا خود را به دریاچه ارومیه برساند...
فکرش را بکن...
گفت "پیش آن درخت برو
بگو امامت صدایت می کند"
با خود گفتم یعنی دارد مرا دست می اندازد؟!
تا درخت را خطاب قرار دادم
دیدم با ریشه از خاک بیرون آمد
و خود را به موسی بن جعفر رساند!
مرا امیدوار می کنند به بهشت...
این آتش نشانها
وقتی می بینم از میان آتش
کسی را نجات می دهند!!!
برای روزهای بارانی...
تویی که با اولین لکۀ ابر
رهایم کردی...