زمستان قرانی

رمضان بهار قران بود ولی
زمستان قرانی من
ادامه دارد.

میزهای مذاکره

عرفات را باید امروز
از قبر بیرون کشید و
با موشک حواله کرد برای اسراییل
که امروز تمام این خونهای ریخته شده در غزه
به پای همان میزهای
مذاکره دیروز است.

منزوی من

می دانم
تو اوج تنهایی را
در جمع چشیدی
و لاک خودت را
مرتعی امن دیدی
برای چریدن در خیالاتت...
ولی با این همه
تو هنوز هم یگانه منزوی
دوست داشتنی منی
می دانی؟

هوس ها و شهواتم

و حسین هر روز
به عاشورای دلم می اید
تا نصحیت کند مرا
ولی هوس ها و شهواتم
همهمه می کنند
تا صدای او را نشنوم
درست عین کوفیان

انتقاد پذیر

ساده بگویم
ظلم است.
باید اعتراف کنم
یک اخرت حماقت بود
من انتقاد ناپذیر
پای نقدهای شیطان
تازه یادم می افتاد
باید انتقاد پذیر بود.

تو یقینی

کشف کردم
از چه جنس بوده این عشق
تو یقینی عزیزم
کی به یقین خواهم رسید؟!

شمشیر بر سرت

علی جان

رکوردِ بندگی خدا را 

شکاندی تو

ولی جای دسته گل 

مردم شمشیر بر سرت

گذاشتند

عین خیالت نیست!

در نماز

از پای تو تیر می کشند و

عین خیالت نیست!

تازه می پرسی

این خون ها

روی سجاده چیست؟!

ولی وقتی

من به نماز می ایستم

گویا تیربارانم می کنند

این قدر درد آورست برایم

شاید هم بیشتر!

اصلا عین خیالم نیست

که یعنی نماز می خوانیم

بلا به نسبت!

پرفضلیت ترین

جهل
وقتی میدان دار
دین شود
کشتن علی می شود
پر فضیلت ترین
عمل شب قدر

خوان رحمتت

خدایا
انقدر خوان رحمتت
این شبها پهن
هول کرده ام و فراموش
که چه می خواستم و
چه می خواهم!