گمان نکنید
حرفی برای نوشتن نبود بود
ولی خاکی بود!
اینجا همه چیز و همه کس
خاکی اند خاکی
رابطه ها
عشق ها
سیاست
و خصوصا سیاست!
چقدر زندگی فراز و نشیب دارد
چقدر پستی و بلندی
دیروز سلسله جبال زاگرس بودم و
امروز کویر کویر...
برای به قدرت رسیدن این و آن می جنگیم
وسط میدان هزار هزار ساده ساده
کمی آن طرف ولی
تقسیم غنائم برای درصدی خاص...
حتی اگر از زمین و زمان
اسکار ببارد باز هم
برخی ادم ها
بی سر و ته اند
درست مثل فیلم های
اصغرفرهادی...
شده ام قوه مجریه
فقط ادعا فقط شعار
شده ای قوه قضا
فقط محاکمه ضعفا...
زندگی ام پر شده از آغاز
هزاران شروع
ولی تنها پایان تمامم
مرگ خواهد بود