ظهر عاشورا
چنان مست شدند از نماز حسین
که در تیرباران کوفیان
جای سپر
سینه را جلو دادند
اصحابش
آنجا شکست کمرش
که برای عباس
نمازمیت خواند
حسین!
پی نوشت:
و علی اکبر...
ضریح را
از امام بیشتر دوست داریم!
چرا که پیش ضریح بودن دردسر ندارد
نهایت بوس و بغل و انداختن چند هزار تومانی!
اما پیش امام بودن دردسرها دارد
باید از خیلی چیزها گذشت
اول از خودت...
پی نوشت:
نقدی است بر خود
شما را نمی دانم
نمی خواست کسی را بکشد
می دانست هرکه را بزند
اهل دوزخ است
فقط دفاع می کرد از خودش
هنوز صدایش را می شنوم
"حسین سر جنگ با کسی ندارد
این شمشیر، این غلاف...!"
پی نوشت:
مهربانی ات را نمی فهمند چرا؟!
خدایا دق مرگ می کند مرا
این قصه های غصه ناک!