عین لام

کوتاه نوشته هایی به کوتاهی عمر..

زندگی یعنی همین

آگهی ترحیمش را

کنار کارت عروسی اش گذاشتم

تاریخ هردو یکی بود.

۰۲ فروردين ۹۱ ، ۱۵:۳۰ ۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین لام

دنبال بهانه...

لحظات آخر بود در قتلگاه

صدا می زد :

آب...

گمان کردند تشنه ی  آب است حسین

کاش می فهمیدند

دنبال بهانه ای بود برای شفاعتشان....

۰۱ فروردين ۹۱ ، ۱۵:۵۷ ۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین لام

من وتو

می دانم چرا وقتی پیش یکدیگریم.

زمان  زود می گذرد

ثانیه ها برای دیدن  من و تو  پیش هم

مسابقه می دهند!


۰۱ فروردين ۹۱ ، ۱۵:۴۰ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین لام

هل من ناصر...

صدای هل من ناصرت  را نشنیدند...

حق بده به کوفیان

که محو زیبایی ات شده  باشند

یا حسین.

۰۱ فروردين ۹۱ ، ۱۴:۳۶ ۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین لام

صبرخدا

خدا صبر خود را در کربلا محک می زند

حسین را آنگونه می کشند

و خدا فقط نظاره می کند...

۰۱ فروردين ۹۱ ، ۱۳:۱۳ ۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین لام

تحویل

تحویل حال  شادی دارد نه تحویل سال...

۰۱ فروردين ۹۱ ، ۰۰:۴۶ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین لام

تحویل سال

اول محرم سال ما تحویل شد

سال شما را نمی دانم!

۰۱ فروردين ۹۱ ، ۰۰:۴۱ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین لام

عمامه

عمامه را که می ربودند

می گفتند:

حسین را چه به عمامه رسول الله!

۲۹ اسفند ۹۰ ، ۲۲:۵۶ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین لام

سوغات

سینه را سپر کرد در بارش تیرها

" اینجا

یکی هم اینجا

اینجا را یادتان رفت"

 تیر اندازها نگاه بهم می کنند متحیر

خدایا حسین چه می گوید؟

بیچاره ها نمی دانند دارد 

سوغاتی می برد برای خدا

هرچه زخمی تر بهتر...


۲۹ اسفند ۹۰ ، ۲۲:۵۴ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین لام

رازهای کربلا از نگاه من

انگشترت چشمش را حسابی گرفت...

وقتی به دستش کرد

به رازی پی برد...

این انگشتر فقط به دست حسین می آید

چنین شد که فکری شوم از خاطرش گذشت.

برای فروش ،نیاز دارد به انگشت...

پس خجرش را بیرون کشید...


۲۹ اسفند ۹۰ ، ۲۲:۱۱ ۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین لام