قلب من
امضای توست!
بدخط ترین
دست خط را
تصور کن!
همانم!
"عرفان" بودنِ با توست و
"فلسفه" فکر کردن به این بودن است!
دستانش گفتند
"عباس!
تو آب را ببر
ما مشغول می کنیم
کوفیان را..."
بندگی یعنی در کوچه پس کوچه های زندگی
دست کسی را بگیری...!
در قبر دریافت می کنی
صورت حساب زندگی ات را
وقتی تصور می کنم
بعضی ها بهشتی باشند
از خدا همان جهنم را
طلب می کنم!
تمام جواب ها را بلدم!
اما نگاه کردن به برگِ تو
چیز دیگری است!
گناه انگشتش را
در چشمم فرو کرد!
از ان روز حق را نمی بینم!