حسین شش ماهه را
تا بر دست بلند کرد
کوفیان گفتند
"بازهم غدیری دیگر...؟!
نکند باز، من کنتم مولا...!؟!"
همین شد
که علی را نشانه گرفتند
به انتقام غدیر...!
پی نوشت:
نوشته های مرتبط
۰۱ آذر ۹۱ ، ۲۰:۰۷
۴
۰
عین لام
بعد عباس
شش ماهه
خود رفت میدان
تا برای مادر
آبی بیاورد...
۰۱ آذر ۹۱ ، ۲۰:۰۲
۲
۰
عین لام
گفته اند یک قطره اشک
برای حسین "وجبت له الجنه..."
و گاهی که این قطره
دیر سرازیر می شود
با خود می گویم
شاید خدا می خواهد
به بهانۀ انتظار یک قطره اشک
تا آخر قصۀ را بشنوم
تا بفهمم او چه کرده برای خدا...
۰۱ آذر ۹۱ ، ۱۹:۲۲
۲
۰
عین لام
از عطش
آتش گرفته بود شش ماهه...
برای همین حرمله او را
با سه شعبه خاموش کرد!
۰۱ آذر ۹۱ ، ۱۵:۰۵
۵
۰
عین لام
یک ساله ،مادر پر
سه ساله، بابا پر
پر زدن را
اینگونه یاد گرفت
رقیه...
۰۱ آذر ۹۱ ، ۱۱:۲۳
۶
۰
عین لام
حسین
دارد برای غزه
"هل من ناصر" سر می دهد
می شنوی؟!
۰۱ آذر ۹۱ ، ۱۱:۱۸
۵
۰
عین لام
۰۱ آذر ۹۱ ، ۱۱:۰۹
۶
۰
عین لام
حسین تیرِ نشسته بر سینه را
از پشت بیرون می کشد!
شاید می خواسته
به عباس اقتدا کند
که با افتادنش از مرکب
تیرهای نشسته بر سینه اش
از کمر بیرون زدند!
۰۱ آذر ۹۱ ، ۰۱:۱۶
۷
۰
عین لام
قرار بود
به قاتل حسین
جایزه ایی بدهند
حالا از بین قاتلینش
قرار است قرعه کشی کنند!
۰۱ آذر ۹۱ ، ۰۱:۱۱
۵
۰
عین لام
طلب آب از کوفیان
نه برای رفع عطش بود
حسین می خواست
فرصتی بدهد
تا دیر نشده
برگردند...!
۰۱ آذر ۹۱ ، ۰۱:۰۸
۶
۰
عین لام