بر سر گذاشته است
بعضی ها می گویند
حسین را ببینید
گمان کرده شب قدر است!!
می زنند زیر خنده!
نامردی می گوید
"باور نکنید
دارد فیلم بازی می کند...!"بر سر گذاشته است
بعضی ها می گویند
حسین را ببینید
گمان کرده شب قدر است!!
می زنند زیر خنده!
نامردی می گوید
"باور نکنید
دارد فیلم بازی می کند...!"که تیر از پایش کشیدند
حسین از علی هم
گوی سبقت را ربوده است
غرق در تیر و شمشیر و
محو مناجات با خداست
اما این تیغ که روی سینه ات گذاشته ام
تیغ جراحی است...
نه آلت قتاله!
کاش مرا باور داشتی!
بعد سالها زنده به گور شدن
یک روز در تقویم داشته باشند
به نام روز دختر
میلادت مبارک
دست ها جای خود
پاهایش را
هم.
قلم کنند دستانش را
تا روایت غربت حسین نوشته شود...!
میگفت "قلم از من
دواتش قنداقه ی
علی اصغر...!!
حتی حواسش نبود
دستانش نیستند...
بعد ریخته شدن آب هم
آنقدر ناراحت....
که باز فرصت نکرد
سراغی بگیرد از بازوانش...
فقط وقتی حسین امد بالای سرش
می خواست دست به سینه ، سلام دهد
که تازه فهمید
دستانش نیستند...!!